
ای که با سلسله ی زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای.......
هوا بسیار سرد است
این پالتوی کهنه هم دیگر برایم کافی نیست
باید دوباره به تو فکر کنم تا گرم شوم...
هوا بارانی و من مست و او مست
شراب سرخ شیرین در سبو مست
همه چشم سیاهش سر به سر ناز
همه زلف درازش مو به مو مست....

باز میخواند مرا از دور دست
در دل شب یک ستاره مست مست
چشم بر هم میزند آن بی قرار
باز افتادم به یاد چشم یار
چشم یار و چشم یار و چشم یار
هزاران کلمه در جای خالی ات ريختم
 اما جای خالی تو پر نشد. 
آيا تو از جنس بی نهايت بودی؟
تسبيح نيستم
اما نفسم را به شماره انداخته است
شوق دستان تو...