من هر شب در آسمان
ستاره میچینم
و صبح به نشانی تو پست می کنم
حالا هم کفش هایم می توانند
گواهی خوابهایم باشند
و برایت بگویند
فاصله دب اکبر تا خوشه پروین
چند ستاره اسم تو را دارند
و من تلاش می کنم
کلمه ای شوم
تا تو را شعر کنم(امیر عباس مهندس)
شهریست در خموشی
و دیوارهای شهر
گشتند تکیه گاه من هرزه گرد مست
با خویشتن بزمزمه ام این حدیث را:
یا هست آنچه نیست
و یا نیست آنچه هست(نصرت رحمانی)
می خواهم بخوابم
شاید خستگی سال ها چرخیدن
از گرفتگی پاهایم بیرون بریزد
میخواهم
در انزوای شب هایم
جز تو به کس دیگری فکر نکنم(ملک زاده)
و تو دیگر تنها نیستی
میتوانی سطر به سطر
شعرهای مرا برقصی
با هر سازی که تو دوست داری
چشمهایت بهشت دیگریست
که خدا
مرا به آن راه نمی دهد(مراد زاده)
یادت باشد
غمگین ترین شعرها را
لحظه ای گفته ام
که حرفهای زیادی را با خودم
به خواب زدم(مراد زاده)
سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام میکند
شب ها شاعر (فریدی)
اگر تو بخواهی
نامت را بید می گذارم
و درسایه ات
روشن و خاموش می شوم(بروسان)